در حاشیه اولین گردهمایی دانش آموختگان مدیریت کاربردی با چند تن از شرکت کنندگان دوره ها مصاحبه ای توسط مسعود دانشفر متخصص پرسنال برندینگ انجام پذیرفت که مشروح آن را در زیر می خوانید.
لطف کنید یه معرفی از خودتون، سازمان تون، و سمتتون داشته باشید؟
رضا میلانی هستم مدیر عامل شرکت سنگرکار و حدود یک ساله کلاس های استاد دکامی رو شرکت می کنم بسیار تونسته سازمان ما رو متحول کنه و یک نظام آموزشی خوبی رو تونستیم پایه ریزی کنیم و به عنوان مشاور آقای دکامی هم به صورت عملیاتی در خدمتش هستیم.
میتونم اینجوری بگم که یک کلاس داشت به نام کلاس کنترل تو کلاس کنترل یک جملهی زیبایی داشت با عنوان اینکه کنترل های آخر رو بیاریم اول و اونقدر به ما کمک کرد که در واقع باعث شد خیلی از هزینههای سازمانمون کم بشه حالا من از این جمله استفاده می کنم من میگم به جای اینکه بریم افراد رو یک سمت بدیم بعد بیایم آموزش بدیم اول بیایم آموزششون بدیم بعد مدیرشون کنیم و همون کنترل های آخر رو بیاریم اول و با آموزش دادن افراد میتونیم مدیرهای خوبی رو پرورش بدیم.
یکی از اشتباهاتی که ما ایرانیها داریم می کنیم اول کسی رو میاریم مدیر می کنیم بعد آموزش میدیم اگه بتونیم آموزش ها رو بیاریم اول و به مدیرانمون آموزش بدیم بعد اونا رو مدیر کنیم خیلی میتونه مثمر ثمر باشه.
چه دوره هایی رو شما شرکت کردید؟
من تمام دوره ها رو شرکت کردم از دوره مهارت مدیران ، تفویض اختیار ، کنترل ، استخدام ، انگیزه بخشی ، مهارت های فردی و دورهی سیستم سازی.
میتونم بگم ۳ بار شرکت کردم و هرباری که شرکت کردم مطالب جدیدی آموختم واقعاً، به خصوص دوره انگیزه بخشیش و مهارت های ارتباطیش فوق العاده هستن و اتفاقی که تو دوره مهارت ارتباطی افتاد ما فکر کردیم که مطالبی که ما به دوستان انتقال میدیم اونا در واقع میدونن یا کاری که بهشون تفویض می کنیم درک می کنن یه تکنیکی که یاد گرفتیم این بود که هر وقت کاری رو می خوایم انتقال بدیم در واقع یک بار از اون طرف سؤال بپرسیم و سؤالمون هم طوری بپرسیم به طرف مقابل برنخوره و میتونیم اینجوری سؤال کنیم که “چیزهایی که من به شما گفتم یک بار به من بگید که ببینم آیا درست تونستم به شما برسونم” و از این تکنیک وقتی ما استفاده کردیم فهمیدیم که اصلاً بعضی مواقع انتقال مطالب بین طرفین خوب نبود و دوباره انتقال دادیم و این کار باعث شد که اشتباهاتی که میخواد این طرف بره انجام بده بعد بیاد صدای مدیرش رو دربیاره همون اول تکلیفش روشن بود و یه توضیحی میداد و همونجا مشکلش حل میشد.
مطالب رو آموزش دادی تو سازمان تون درسته؟
اولین کاری که کردیم خودمون رفتیم آموزش دادیم کسی که بخواد در واقع مطالبی رو یاد بگیره اگه بتونه آموزش بده به پرسنلش خیلی میتونه مثمرثمر باشه این تکنیک ها رو باید یاد میدادیم یه جا دیدیم که کارمون ایجاب میکنه از آقای دکامی استفاده کنیم آقای دکامی اومدن خیلی استقبال شد.
بچه هایی که آموزش میدیدن عکس العملشون خوب بود؟
ببین وقتی ما آموزش دادیم یه اتفاق دیگه ای افتاد البته اینجوری بگم دو تا اتفاق افتاد. اتفاق اولش این بود که این آموزش ها رفت به خانه ها یعنی ما نمیتونیم بگیم آموزشی که میبینیم فقط برای کاره این آموزش ها میتونه برای زندگی کردن، برای همسرداری، برای جامعه ای که هستیم این ها استفاده بشن.
نکته بعدی اینکه ، چون این زمان برد که من اینو یاد گرفتم ، من فکر می کردم آموزش ها مثمرثمر نیست. ولی هممون یه جورایی تو بچگی باغچه رو می کاشتیم و بیل میزدیم و بذر می پاشیدیم و می گفتیم که از این زمین یه چیزی سبز نمیشه بعد میدیدم یواش یواش یه چیزهایی داره میاد بالا بعداز یه مدت سبزه سبز میشد و آموزش میتونم بگم در واقع یه بذری رو داری می پاشی و ۵-۶ ماه دیگه نتیجه درمیاد.
ما بیانیه و شعار برندمون مدیریت کاربردیه نظرتون در این خصوص چیه کاربردیه واقعاً؟
واقعیت امر یکی از جذابیت هایی که من به کانال آقای دکامی پیوند خوردم دنبال خیلی بحث مدیریتی تو تلگرام، شبکه های اجتماعی هستم. ولی کلمه و چیزی که انتخاب کرده بود مدیریت کاربردی در ایران بود اولش گفتم که کسی رو من ندیدم حتماً کپی کرده، حتما از مطلبی نوشته بعد موقعی که نشستم پاش دیدم در واقع همه مطالبیه که با گوشت و پوست تجربه کرده آقای دکامی و این ها رو داره میگه و تجربه رو به علم تبدیل کرده و یه چیزی داره میگه که در واقع با فرهنگ ما سازگاره نکته ای که وجود داره ما واقعاً تو آمریکا یا اروپا زندگی نمی کنیم ما در ایران داریم زندگی می کنیم و تونسته با فرهنگ ایرانی هم این مطالب رو جوینت کنه و بهترین پیام ها رو برسونه و چیزهایی که ما درواقع درگیرش هستیم و نمیتونیم حل کنیم اثر گذاریش تو سازمان ما خیلی بیشتر بود.
سؤال آخر انتقاد یا پیشنهاد؟
ببینید من یه جمله ای میتونم از آقای دکامی که خیلی جملهی زیبایی هست بگم لازم نیست که سیاست مداران جامعه بیان همه جامعه رو اصلاح کنن ما باید بیایم از خودمون شروع کنیم و اگر همه ما بیایم تک تک از خودمون شروع کنیم و بتونیم یه راهی رو بریم خیلی میتونه مثمرثمر باشه یه جملهی دیگه ای که می خوام به این پیوند بدم اینه بازم لازم نیست همه سازمان ما در واقع بیان این آموزش ها رو بپذیرن اگه بتونیم یک نفر هم اصلاح کنیم خیلی میتونه مثمرثمر باشه
ما یه سمیناری برگزار کردیم این برای مهارت ارتباطی محیط کاری، بعد از جلسه یه کارگری اومد گفت آقا من بزرگترین سم پاش بودم ولی نمیدونستم کارم سم پاشیه من خیلی معذرت می خوام و حرف های آقای دکامی خیلی تأثیر گذاشته بود و این سازمان ما رو به آرامش کشیده بود و باعث شد که در واقع تو رده کارگری هم نفوذ کنیم. اینو یادمون باشه اگر ما بتونیم یک نفر هم زندگیش رو عوض کنیم یک نفر هم تو مسیر بیاریم خیلی کمک کردیم و فرهنگ اینه که از خودمون شروع کنیم نه از بالا، اگر ما تصمیم بگیریم که خودمون در واقع شروع کنیم به آموزش دیدن و پرسنلمون رو آموزش بدیم میتونه بزرگترین اتفاق زندگیمون بیوفته و مشکلی که من تو جامعه می بینم عدم آموزش، و آموزشی که منجر به مهارت بشه اتفاقی که تو کلاس های آقای دکامی میوفته آموزشی هست که منجر به مهارت میشه و اینو من به آقای دکامی تبریک میگم و ازش تشکر می کنم که تونسته در واقع این وقت رو بذاره و بیشتر دلی، نفوذ کلامش خیلی عالیه و ممنونم که خداوند آقای دکامی رو در مسیر زندگی من قرار داد.
مصاحبه دوم
جناب دکتر اول خودتون رو معرفی کنید؟
موسی شیر علی هستم فیزیوتراپی رو تو کشور هندوستان تحصیل کردم و حدود ۶ سال تو کشور هند تحصیل کردم حدود ۲ سال هست که برگشتیم ایران و الان هم که تهران هستیم تو بیمارستان فرمانیه تهران بخش فیزیوتراپی اونجا هستم و با یکی از شرکت ها به نام شرکت سفیر سلامت و شرکت آسان درمان که تازه در مهر ماه کارش رو شروع می کنه اونجا هم قرار داد بستیم.
تو چه دوره هایی شرکت کردید توی مرکز مدیریت کاربردی ایران؟
تقریباً تو همه دوره ها بجز استخدام رو شرکت کردم دوره مهارت های حرفه ای مدیر، سیستم سازی در مدیریت، سسیتم کنترلی، انگیزه بخشی، مهارت های ارتباطی، تفویض اختیار.
دوره ها کاربردی بوده؟ تا چه حد؟
بله، خیلی اصلاً خصوصیت دوره هایی که جناب آقای دکامی برگزار می کنن به این هستش که ایشون خودشون یه مدیر هستن که تمام اون گفته هاشون رو خودشون عمل کردن و چون عامل بودن و اون ها رو پیاده کردن وقتی که میان اونو توضیح میدن شما با کمترین مشکل تو اجرا بر میخورید و مواجه هستید و از این بایت که اون اجرا قبلاً یک بار اجرا شده و حالت تست شده رو شما دارید انجام میدید.
پس شما از این دوره ها توی سازمان خودتون استفاده کردید؟
من بحث انگیزه بخشی رو کار کردم بخش مهارت های ارتباطی رو ارتقا دادم و تونستم به کار ببرم سیستم سازی رو دارم کار می کنم مهارت های حرفه ای مدیر رو دارم. خوب خیلیش یعنی ۲۳ مهارت حرفه ای مدیر تو اون دوره ای که ما شرکت کردیم بوده عمومش رو توجه خوبی کردم بعد تفویض اختیار رو کار کردم.
توی سازمان تون اینو که اجرا کردید بازخورد همکاراتون یا خود سازمان چجور بوده؟
بازخورد خیلی خوبه، بازخورد مثبته از این بابت که این ها یه اصول حرفه ای هستن که پیاده کردنشون حالت اون قاعده برد برد هستش. یعنی هم خود شما از این منتفع میشید هم اون فردی رو که قراره این قواعد به عبارتی برای اونهم به کار بیان. حالا تو هر قسمتی هم که باشه ، میتونه جداگانه نظر داده بشه . به این بابتی که برد برد هست یعنی هم اون طرف خوشحاله از این برخورد و این سیستم، و هم شما که مجری و مدیر اون بحث هستید.
به کسی آموزش دادید مطالب رو؟ بازخوردشون چطور بوده استقبال کردن؟
بله، قطعاً توی هر کدوم از تکنیک ها یا موضوعاتی که بیان شده استقبال خیلی خوب بوده به عنوان نمونه بگم تکنیک DT، تکنیک اصل پذیرش، تکنیک ذهنن از پایان آغاز کنید، برنامه ریزی کردن ، اهداف، تعیین اهداف، تعیین اهداف بلند مدت، میان مدت، کوتاه مدت این ها رو آموزش دادم به عنوان نمونه.
اگر بخواهید یه نکته ای رو به عنوان جذاب ترین نکته توی آموزشها بهش اشاره بکنید کدوم نکته رو انتخاب می کنید یه نکته ای که برا خودتون فوق العاده جذاب بوده؟
برگ تجربه، اصل پذیرش این دوتا خیلی برام جذاب بودن ببینید برگ تجربه دقیقاً کاری می کنه که در عمل شما از آنچه که تا الان فکر می کردید اشتباه دقیقاً تو همون لحظه میفهمی این میشه ازش درس گرفت و اینو عملی و کاربردی به کار ببرید هم اون فرد اون ذهنیت اذیت شدن رو خیلی کمتر داره چون میبینه که یک کسی داره باهاش برخورد می کنه که از اشتباهش تنبیه اش نمیکنه و در اصل داره به خودش درس میده و اونم بالاتر میاد.
ما بیانیه و شعار برندمون مدیریت کاربردیه نظر خودتون چیه در این مورد؟
بله کاملاً مشخصه چون شما توضیحات اضافی تئوریک توی مباحث زیاد نمیبینی و دقیقاً از اون لحظه که یاد می گیری دقیقا شما بعد از کلاس میتونی شروع کنی اجرا بکنی و گاهی تو خود کلاس.
و در آخر انتقاد یا پیشهنادی اگر مد نظرتون هست؟
پیشنهاد من اینکه، البته الان هم قبل از این که من بگم خود استاد توی این گردهمایی گفتن که دوره های بلند مدت تر رو که بتونن داشته باشن اون خیلی ارزشمند هست مثلاً دوره های سه ماهه یک ساله و حتی بیشتر و یا کمتر ولی بهتره بلند مدت تر باشه که پی گیر باشیم. تا اون اصول اجرا بشن چون خیلی وقت ها ما علوم رو داریم جمع می کنیم ولی اجرا نمی کنیم اگر این اجرا هم بیاد کنارش و پی گیری بشه خیلی ارزشمنده.
مصاحبه سوم
خودتون رو معرفی بفرمایید؟
من اشکان پوراعظم در زمینه صنعت پوشاک و مد کار می کنم.
تو سازمان تون چه سمتی دارید؟
مدیر عامل هستم
چه دوره هایی رو شرکت کردید؟
همه دوره ها رو از تفویض اختیار گرفته تا استخدام تا برنامه ریزی تا سیستم کنترلی همه رو رفتم.
کدوم رو اجرا کردید تو کارتون؟
ببینید اجرا کردنش این طوری نیست امروز یاد بگیرید فردا برید اجرا کنید امکان نداره اول باید یه زمینه ای داشته باشی که بدونی که باید هر روز چیز یاد بگیری و هر روز اشتباه می کنی بذار اول یه چیزی بهتون بگم قبل از این کلاس وقتی گوشیم زنگ میخورد میگفتم ای وای بازم چه غلطی کردن عین همین جمله، ولی الان وقتی گوشیم زنگ میخوره حالم رو بد نمیکنه خوشحالم، میگم که الان یه باگی یه مشکلی پیدا شده اینو حلش می کنم بهشون یاد میدم که دیگه این مشکل سراغ ما نیاد از وقتی با این دید به قضیه نگاه می کنم دیگه عصبی نمیشم تو کار اصلاً ناراحت نمیشم، یعنی این کلاس اولین حسنی که برای من داشت، آماده مشکلاتم، آماده تغییر هستم. من عاشق کارخونه هامم با همین کارخونه هام زندگی می کنم عشق می کنم فکر می کنم من اول کارخونه هام رو دوست دارم بعد ماشینم رو اما بعد از این کلاس فهمیدم که خیلی راحت باید از کارخونه هات بگذری وقتی دیدم یک کارخونم داره اذیتم می کنه و من الان توانایی اداره کردن اونو ندارم و اون تازه به بقیه سیستمم آسیب میزنه خیلی راحت قبول کردم که این کارخونه موقتاً تعطیل بشه از اول پایه گذاری بکنیم از اول بریم جلو یعنی قبلاً اگه به من میگفتی یک کارخونه ات تعطیل بشه احساس می کردم من چه آدم نالایقی ام چه مدیر به درد نخوری ام اما الان این حس رو دارم چقدر مدیر خوبی ام که ترجیح دادم این کارخونه تعطیل بشه اما کل سیستم از بین نره تا اطلاع ثانوی تعطیل بشه بعد دوباره استارت بخوره.
بعد اینو یادگرفتم که هر کاری میخوای بکنی اول باید سیستمش رو داشته باشی. تو این کلاس ها یاد گرفتم که اصلاً چجوری شریک بگیریم چجوری کارمند بگیریم برای ما که می خوایم تو لول بالا کار بکنیم این که با کیا شریک شیم خیلی مهمه. ببینید من قبلاً که می خواستم شریک شم، یا پول طرف بود یا اخلاقش بود یا دوتا قرار داد بود. تو این کار رو بکن تو هم این کار رو بکن. اما بعد از این کلاس فهمیدم اگر می خوام با یه کسی کار بکنم اول برم ببینم طرف خودش سیستماتیک هست، اصلاً تیمش سیستم پذیر هست، اصلاً تیمش انعطاف پذیر هست. واردش نشیم تیمش انعطاف پذیر نباشه به درد سر بیوفتیم.
و تمام چیز هایی که برای استخدام یک فرد لازم هست رو من توی مشتری هامم امتحان می کنم که آیا این مشتری انعطاف پذیر هست این مشتری سیستماتیک پذیر هست اگر هست پس روی برندینگ میشه باهاش کار کرد؟ میشه باهاش رفت جلو؟
و قشنگیش اینه که بعد از این کلاس ها من اومدم تمام مشتری هام رو تمام چیزهای قدیمی رو دادم به شرکا گفتم مال شما و ما از اول شروع کردیم و ما با اینکه از اول شروع کردیم فکر کنم ۴ ماه گذشته ولی به ۱۰-۱۵ سال کاری که تو این زمینه داشتیم رسیدیم ، یعنی ما با ۴ ماه به اون ۱۵ سال کار رسیدیم اصلاً نگاه کردم تمام این ۱۵ سالی که ما کار کردیم معادل ۴ ماه کار کردن سیستماتیک نبوده اگر کاری رو پیش بردیم روی این خصوصیات اخلاقی رئیس بودنمون بوده که کار رو پیش بردیم یعنی کار روی دوش خود ما بوده و کار با اشتباه بوده .
الان که نگاه می کنم می بینم چه کارمندای خوبی رو اخراج کردم که دوست داشتم الان میومدن و کمکم می کردن و کنارشون بودم. و به کسایی که نباید بها میدادیم بها دادیم آوردیم تو این سیستم و من این کار داشت خستم می کرد منی که مدلینگ رو خیلی دوست داشتم این کار فشن رو ولی دیگه داشتم خسته میشدم اما دوباره انرژیم برگشته دوباره روحیهم برگشته تازه فهمیدم با سیستماتیک چقدر کار قویتر میشه.
باورتون نمیشه من تو این ۱۵ سال مغازه داری و فروشگاه داری و کارخونه داری، یه جمعه نبود که بتونم استراحت کنم الان باورتون نمیشه نه تنها جمعه استراحت می کنم بعضی وقت ها تو طول هفته میمونم که حالا چکار بکنم دوشنبه رو چکار کنم؟ سه شنبه رو چکار کنم؟ همه چی روتین داره انجام میشه فقط باید یه کنترلی بکنم این سیستم رو . این ها رو انجام میدم.
تازه حالا دارم بزرگ میشم حالا تازه میفهمم که کار من مدیریت کردن هست کار من اینه که فکر بکنم که کجا میخوام برم چجوری میخوام برم با چه وسیله ای برم کیا باهام باشن کیا نباشن کار من اینه تازه اینو بهش رسیدم.
بعد این که شما میگید این رو چجوری شما عملی کردید؟ این دیگه چجوری عمل کردن نیست این دیگه داره جزئی از سرشتم میشه یعنی این که هر جا اشتباه کردم می نویسم اشتباه کردم الان دیگه با بچه ها مشورت می کنم، یه چیز خیلی قشنگ یه شعبه جدیدی افتتاح کردم و قشنگیش اینه که شما فکر کنم قبلاً اومدید اونجا و اگه الان بیاید میفهمید چقدر انگیزه ام فرق کرده. دیگه میام رو مدیرام وقت میذارم یعنی میام مدیرهام رو آموزش میدم و بهشون یاد دادم که شما هم اگه کارمندهای زیر دستتون رو خوب آموزش بدید شما راحتید همونجور که وقتی شما خوب کار می کنید من راحتم.
حالا یه جوری شده که مثلاً این قانون رو من گذاشتم، این قانون تو کلاس شما نبود ولی من از کلاس های شما درسش رو گرفتم این بود آقای دکامی گفته بود یه دفتر بذاریم یک ربع وقت بذاریم فکر کنیم آقا ما می خوایم چکار کنیم بنویسیم آخر وقت هم که از در دفتر می خوایم بریم بیرون ۵ دقیقه وقت بذاریم ببینیم این کار ها رو کردیم یا نکردیم من اومدم اینو یه جور دیگه گفتم یعنی به مدیرهام گفتم قبل از اینکه بخواید شروع به کار کنید ده دقیقه با پرسنل تیمتون صحبت کنید انگیزه بدید موقع رفتن ۵ دقیقه وقت بذارید کارشون رو چک کنید ببینید چکار کردن بعد ازشون تشکر کنید.
باورتون نمیشه شاید فروش هم یه چیزی حول و حوش ۶۰% یا ۷۰% تو فروشگاه ها فرق کرده قبلاً میگفتن آقا محصولات نیست الان اصلاً براشون مهم نیست میگن ما می فروشیم و خوبیش اینه که کار راحت میشه برات و حتی اگه مثلاً یکی بیاد بگه بریم صنعت ماشین دیگه می تونیم وارد شیم و دوباره تو هر صنعتی دیگه ای، اصول پایه مدیریتی رو بلد باشید وارد هر صنعتی میتونید بشید.
اگر بخواید یه نکته ای رو بگید که جذاب ترین نکته ای بوده که شما یاد گرفتید به کدوم نکته اشاره می کنید؟
این کلاس که هر کدومش پر نکته بود. ببین نمیشه گفت بحث مدیریت قبلاً بحث سختی بود من الان مدیریت رو بحث شیرینی میدونم شما وقتی تو مقولهی آموزش پذیری شیرین قرار می گیرید و نقطه ضعف هات رو که می بینی هر کدوم از نقطه ضعف هات که از بین میره برات شیرینه.
ببین شما تو مقوله مدیریت نمیتونی بگی حالا من استخدام کردن رو خیلی خوب یاد گرفتم و برام خیلی لذت بخش بوده این نیست چون شما با یه استخدام خوب هیچ وقت توانمند نمیشید این بخشی از کاره یا شما با یه سیستم کنترلی هیچ وقت یه مدیر توانمند نمیشید. عین ورزش میمونه من اگه فقط بازوهام قوی بشه آدم خوش هیکلی نیستم یعنی همه جا باید تناسب رو داشته باشه.
ولی اگه همینجوری بخوام بگم قشنگ ترین قسمتش که یاد گرفتم اینه که نیروهای خوبی استخدام می کنم و یکی از چیزهایی که خیلی خیلی برام شیرین هست و الان خیلی دوسش دارم این هست که من دیگه با مدیرام جنگ ندارم و اینکه مدیرام یاد گرفتن وقتی یه کاری رو به مدیر سپردم باید مشکلاتش رو خودش حل کنه توپ رو تو زمین من نندازه. این درسی بود که آقای دکامی به من نشون دادن، یه معضلی هست طرف میاد توپ رو میندازه تو زمین من که من حلش کنم من با یه کلمه ای که تو این مرحله به من مربوط نمیشه باید خودتون حلش کنید و راه حل هاتون رو بیارید بعد اگر نتونستید من حلش می کنم، به من مربوط نمیشه خیلی بده و اگه به کارمندت بگی کلاً خلافه چون تموم سیستم به من مربوط میشه، از اینکه توپ تو زمین من نمیاد خیلی راضی ام خیلی کار پیش میره.
بعد جدیداً خیلی جالبه باورتون نمیشه من تو یه کارخونه برنامهم این بود که تولیدم مثلاً ۵۰ تا ۵۰ تا ۵۰ تا پیش بره تا به ۳۰۰۰ تا برسه من از برنامهم الان ۱۰۰ تا جلو ام و دیروز داشتم نگاه می کردم که خب اینا چکار کردن چون من هر چی خودم فکر کردم به این نتیجه رسیدم که دیگه توی این جا میشه بیشتر از این رفت باید دوباره بریم تویه جای بزرگ تر بعد پریروز بود وقتی که سیستم کنترلی گذاشتن جلوم یه عددی دیدم گفتم حتماً اشتباه شده رفتم روز بعد رو دیدم گفتم شاید تولیدات روز بعد اومده توش دیدم نه درسته بعد بلند شدم رفتم اونجا رو که ببینم آیا واقعیه اعداد یعنی فروش ها رو چک کردم دیدم همه چی واقعیه سیستم کنترلی فروش رو که دیدم بعد نگاه کردم دیدم که من با یه جابجایی تو یه کارگر ۱۰۰ تا رفتم بالا و حالا اومدن به من میگن که آقا ما تو همین جایی که شما برآورد کردید ۱۰۰ تا ما ۱۰۰ تای دیگه هم میتونیم بالاتر از این ۱۰۰ تایی که الان زدیم بزنیم یعنی ۲۰ تا بالاتر از اون راندمانی که من فکر می کردم می تونیم بزنیم.
یاد گرفتم که خب بعضی از وقت ها دوستام بهتر از من فکر می کنن من درسته مدیرم باید خوب فکر کنم خوب کار کنم خوب برنامه ریزی کنم اما باید زرنگ باشم ایده های خوبم بگیرم فکر های خوبم بگیرم این که دیگه توپ رو میندازم تو زمین اون ها و بهشون اجازه میدم که مدیر من تو چهارچوب کار هر کاری دلش خواست بکنه.
قبلاً اگه مثلاً یکی از مدیرهای من یکی از کارمنداش رو ساعت ۴ تعطیل می کرد می گفتم چرا تا ۵ نگه نداشتی الان دیگه اصلاً برا من مهم نیست مدیر من میخواد تیمش رو بیاره میخواد نیاره این تیراژ تولید رو باید به من بده یا این تیراژ فروش رو باید داشته باشه.
الان من خیلی راحتم و شاید بتونم بهتون بگم دقیقاً توی این ۳-۴ ماه رو هم رو جمع کرده باشی ۵ روز نمیشه من رفته باشم به فروشگاه هام سر زده باشم. تازه بهترم کار می کنن و من فکر میکنم بعضی وقت ها اگه من تو فروشگاه نباشم اصلاً براشون خوبه مثلاً من دیروز رفتم به فروشگاه ها سر بزنم دیدم که اصلا بهتره من نباشم اونا دارن کارشون رو می کنن من در حد این که یه نگاهی بکنم یه تشکر بکنم بابت زحماتشون و خداحافظ شما.
در نهایت انتقاد یا پیشنهاد چی دارید؟
خب این که جای پیشرفت هست جای این که مباحث یه ذره پیشرفته تر باشه هست جای این که کلاس ها رو لول بندی بکنیم هست یعنی بیایم بگیم که مثلاً این کلاس هایی که گذاشتیم لول مثلاً پایینش باشه بعد بیایم کلاس ها رو برای مدیران A و B و C بذاریم چون همه مدیرها A نیستن همه مدیر ها B نیستن و..
باید یه تیمی آقای دکامی داشته باشه که همش دنبال تغییر باشه اطلاعاتش به روز باشه و از همه مهمتر یه شبکه سازی بکنیم که مثلاً اگر ۱۰ تا مدیر برتر رو پیدا کردیم با این ۱۰ تا مدیر برتر بیایم یه حرکت مثمر ثمری توی سازندگی بکنیم مثلاً بگیم آقا ما ۱۰ تا مدیر برتر توی اقتصاد توی صنعت توریست، یا مثلاً توی پوشاک یا هر چیزی یا مثلاً ۳ تا مدیر خوب پیدا کردیم بیایم جوین بشیم اینا کارهای بعدیه که بتونیم که یه مثلاً تیم آقای دکامی شبکه ای باشه که برای مثال اگر گلرنگ باهاش مشاوره می کنه آقای دکامی سیستم و این چیز هارو میچینه دو نفرم داشته باشیم که اصلاً مدیر A ما باشن تو زمینه محصولات شوینده و عطر و ادکلن که این ها کنار تیم آقای دکامی اینا رو جلو تر ببره ما باید دیگه به فکر این باشیم که تجربه رو بذاریم کنار تجربه کردن برای ما که تو جهان سومیم دیگه قشنگ نیست ما باید بیایم الگو برداری بکنیم که چکار می تونیم بکنیم به ژاپن برسیم چکار میتونیم بکنیم به آمریکا برسیم ما باید بشینیم رو این زمینه فکرکنیم که چکار می تونیم بکنیم با بیزینس های اونجا رقابت بکنیم.
مصاحبه چهارم
لطفا خودتون رو معرفی بفرمایید؟
من علیرضا فلاحتی هستم مدیر داخلی مجموعه نیلگام که شامل شرکت های نیلگام سفر، نیلگام مهاجر و دارالترجمه هستش.
تو چه دوره هایی شرکت کردید؟
من تموم دوره هایی که برگزار شد توسط جناب آقای دکامی رو شرکت کردم از همه دوره ها استفاده کردم تکنیک ها واقعاً کاربردی بود و ضمن این که ما از خود آقای دکامی هم مدتی به عنوان مشاور تو مجموعه مون بهره بردیم آموزش و راهنمایی که ایشون به ما دادن واقعاً به ما کمک کردن و تا همین امروز هم یعنی پیش میاد که یادشون می کنیم و هرازگاهی میگیم خدا پدر آقای دکامی رو بیامرزه اینو از ایشون داریم.
از کدوم دوره ها تو سازمان تون استفاده کردید؟
ببینید تکنیک هایی که یاد گرفتیم خب همه دوره ها حداقل یک نکته برای یادگیری داره که ذهن آدم رو درگیر بکنه و بخواد ازش استفاده بکنه یا با چالش هایی که تو مجموعه رو به رو هستش. تو هر دوره ای حداقل یک نکته گرفته میشه. ولی خب توی دوره هایی که برگزار شد دوره ای که خیلی برای خود من مؤثر بود دورهی مهارت ارتباطی مدیران بود بسیار این دوره، دورهی ارزشمندی بود از نظر من به طوری که تمام مدیران بخش میانی مجموعه مون رو من تو دوره بعدی ثبت نامشون کردم و اومدن و اون ها هم از من خیلی تشکر کردن که چه دوره خوبی بود و رفتیم.
مهارت های دیگه همشون کاربردی هستن کلاس استخدام فوق العاده بود کیفیت استخدام های ما واقعاً بهتر شد عرضم به خدمتتون که تفویض اختیار یک مهارت کلیدی هست قطعاً، و خود دوره مهارت های حرفه ای مدیر خیلی دوره جذاب و عالی هستش از این جهت که ۲۳ مهارتی رو که جناب آقای دکامی تدریس می کنن چکیده ای از کل مهارت هاست در واقع اون مهارت تفویض اختیار، مهارت ارتباطی چکیده ای ازش در اون هست علاوه بر مهارت های جزئی دیگه ای که یه مدیر لازم داره بدونه من این دوره ها رو خیلی علاقه دارم البته عرض می کنم تمامی دوره های دیگه مثل دوره های سیستم کنترلی ، سیستم سازی، انگیزه بخشی این ها همشون کاربردی بودن.
بازخورد سازمان تون چجور بوده وقتی اونو اجرا کردید؟
من خوشبختانه چون سعادت این رو داشتم که آقای دکامی به عنوان مشاور در مجموعه مون بودن هر کدوم از این ها رو که در واقع یاد می گرفتم فرصت این رو دارم که با ایشون بیشتر صحبت بکنم و اگر در مورد اجراش تردیدی دارم یا مسئله ای دارم از ایشون راهنمایی میگیرم و خب خیلی به من کمک کردند و این باعث شد که وقتی که در واقع این تغییرات را ما اعمال می کنیم، آقای دکامی به من می گفتن که به چه صورت انجام بدیم، که به هر جال گاهاً بازخورد ها بازخوردهای منفی در برابر تغییر هست، به من یاد دادند که بازخورد ها رو چجوری مدیریتشون بکنیم که باعث ناراحتی یا رنجش همکارای ما نشه. اما در کل خدارو شکر می کنم که این اتفاق باعث شد که حداقل ۹۰% از همکارای ما تو مجموعه ای که تقریباً ۱۳۰ نفر دارن کار می کنن رضایت شغلی خودشون بیشتر شد. این رو ما واقعاً درک کردیم و خودمون هم حس کردیم کیفیت کارها بالاتر هست مشکلاتی که قبلاً وجود داشت خیلی کم شد تا جایی که به صفر رسید و موفق میدونیم خودمون رو تو زمینه ای که از این تکنیک ها استفاده کردیم و همه در واقع دوستانمون هم دارن استفاده می کنن و بعضی از تئوریهای آقای دکامی شده جزء فرهنگ سازمانی ما دقیقاً که جاری کردیم سینه به سینه فرمول های ایشون و تکنیک های ایشون رو.
اگر بخواید یه نکته ای رو به عنوان جذاب ترین نکته ای که تجربه کردید بگید به چی اشاره می کنید؟
یدونه گفتنش راستش خیلی سخته چون تعداد نکته هایی که جذاب بودن زیاد بودن، واقعاً میگم خیلی جذاب بودن و باید انتخاب بکنم که چی بگم، مهارت های ارتباطی که گفتم بسیار دوره خوبی بوده تئوری سرباز درون که خود آقای دکامی اینو گفتن فوق العاده مبحث جذابیه ولی خود مسئلهی سیستم سازی و روشی که ایشون دارن و نظمی که ایشون برای فلوچارت چیزی که خب برای یک مدیریت فرایند همه میدونن ولی خب تئوری که ایشون دارن در موردش و کاملاً کاربردی هست خیلی جذابه و برای همه جذابه چون من این رو در تمام بخش های چه شرکت خودمون چه شرکت های دیگه ای که حالا باهاشون در ارتباط بودم پیشنهاد دادم و انجام دادم براشون جذابیت داشته، روشی که حالا اسمش رو نمیدونم چی گذاشتن قرار بود یه اسمی براش بذارن، سیستم سازی به اون روش که بیایم ببینیم فعالیتمون چی هست و ارتباط بین فعالیت ها رو چطور مدیریت کنیم برای من بسیار کاربردی بوده و برای هر کسی هم که این رو توضیح دادم بسیار جذاب بوده، که چه جالب چقدر کار رو ساده و زیبا می بینیمش.
شعار و بیانیه برند ما مدیریت کاربردی هست نظرتون چیه در موردش؟
کاملاً مناسبه، کاملاً مناسبه فکر کنم عبارتی بهتر از این هم پیدا نشه چون واقعاً کاربردیه حالا خیلی چیزهای مختلفی به ذهن خیلی ها میاد که حتی کتاب هایی که می نویسن چی بنویسن مدیریت اجرایی، مدیریت با فرهنگ ایرانی، مدیریت به سبک ایرانی حالا مدل های مختلف ولی مدیریت کاربردی واقعاً یه عبارتی هست که این علم و این بخش دانش مدیریت باعث میشه ما این شناخت رو پیدا بکنیم که چطور از مدیریت استفاده بکنیم از علم مدیریت به شکل کاربردی و شاید یه سری چیزهایی که فقط نوشته شده و اجرا کردنش واقعاً سخته بذاریم کنار اصلاً، خب رشته خود من هم مدیریت بوده، مدیریت خوندم ولی یکسری تئوری ها واقعاً در کار شاید خیلی قابل اجرا نباشه اما این دوره هایی که برگزار میشه دونه دونش رو من واقعاً این رو بدون اغراق میگم که کاربردی و استفاده کردنش در مجموعه قطعاً مؤثر خواهد بود.
انتقاد یا پیشنهادی دارید؟
حالا من به واسطه این که با آقای دکامی زیاد در ارتباط بودم خیلی وقت ها به خودشون گفتم انتقاد جدی ندارم فقط احساس می کنم که این کلاس ها از جهت این که خیلی ارزشمند هستن و مطمئنم که این اتفاق به زودی میوفته بهتره که در فضای مناسب تری برگزار بشن و با یک برنامه ریزی های بیشتری و حتی تبلیغات بیشتر چون واقعاً حیف که این مطالب وجود داشته باشه اما به خاطر یکسری مسائلش نمیان در فضای بهتری با کیفیت بهتری میتونه برگزار بشه نه از نظر آموزش، من از نظر آموزش هیچ انتقادی ندارم ولی روی فضا و برنامه ها در واقع نقدی هستش که میتونم بکنم اون هم خوبه ولی به نظر من باید عالی باشه چون اون طرف عالیه این طرف هم باید هم تراز اون باشه حتماً.
مصاحبه پنجم
لطفا خودتون رو معرفی بفرمایید؟
عباس غلامی هستم مدیر عامل شرکت ساج آسا در زمینه صنایع چوب حوزه سرویس خواب فعالیت داریم و جزء بهترین ها تو این صنعت هستیم و همیشه از صنف خودمون و اتحادیه خودمون لوح تندیس برترین ها رو دریافت کردیم و میتونیم بگیم نفر اول تو این صنعت هستیم.
تو چه دوره هایی شرکت کردید؟
تو همه دوره های استاد دکامی شرکت کردم.
به نظرتون دوره ها کاربردی بوده؟
بله، کاملا کاربردی
از کدومشون توی سازمانتون استفاده کردید؟
اکثراً استفاده کردیم، ولی ممکنه که چون بالاخر اون سازمان باید پذیرا باشه این دوره ها رو زمان میبره که کاملاً اجرایی بشه اما من استفاده می کنم و واقعاً خیلی عالی بوده جلسات استاد دوره هایی که اومدم هم مفید بوده و هم کاربردی.
بازخورد سازمان چطور بوده؟
خوبه، من یکسری کار ها رو اونجا اجرایی کردم حالا استاد زحمت کشید چکیده ای از اون مطالب چند ساله رو ارائه دادن تو این جلسات و خیلی مفید بوده به بچه ها هم توی سیستم خودم گفتم و سعی می کنم اجرا بکنم آروم آروم این میاد توی سیستم اجرایی میشه، اینجوری نیست که یدفه بخوای بگی که، چون وسعت شرکت یه مقدار بزرگه حالا من حدوداً ۵ تا مدیر ارشد دارم و حدوداً ۱۰ تا ۱۵ تا واحد دارم اگه بخوای همه اون ها رو به قول معروف به مدت کم درست بکنی سخته واقعاً، تغییر هم خودتون میدونید که سخته.
به کسی آموزش دادی مطالب رو؟ بازخوردشون چطور بوده؟
بله اتفاقاً تکنیک DT رو ما داریم اجرا می کنیم توی شرکتمون بعد یه تکنیک دیگه هست که برگ تجربه اجرا می کنیم و خیلی صحبت ها و تکنیک های استاد توی ذهن ما رفته یعنی دیگه حالا تو نحوه اجرا اصلاً ناخودآگاه خودش میاد. توی تفویض اختیار به ما کمک کرده توی استخدام به ما کمک کرده توی مهارت های ارتباطی استفاده می کنیم از این تکنیک ها.
اگر بخواید یک نکته ای رو یا یک تجربه ای رو به عنوان جذاب ترین نکته یا تجربه تو این دوره ها بهش اشاره کنید کدومه به نظرتون؟
همه مطالبی که استاد میگن کاربردیه و جذابه و خود این آموختن از همه جذاب تره این که یاد گرفتیم که چجوری بیاموزیم این که بفهمیم خودمون کی هستیم و خودمون رو بهتر بشناسیم یه محک برای خود شناسی این بهترین چیز بوده فکر کنم برای اون خودآگاهی و خود شناسی.
ما بیانیه و شعار برندمون مدیریت کاربردیه، نظر خودتون در این مورد چیه؟
خوبه، اتفاقاً مطالبی که استاد میگن کاربردیه و درسته و همه با این جور چیزا مشکل دارن واقعاً با اینجور مسائل مشکل دارن و من فکر می کنم خیلی میتونه به مدیران کمک بکنه و خیلی خوبه تو ایران واقعا اینجور دوره ها برگزار نمیشه اکثراً آکادمیکه اکثراً میان یه جوری برگزار می کنن که عین دانشگاه، در واقع دانشگاه طرف میره مدرک بگیره چیزی یاد نمیگیره ولی این جا هر کسی که میاد، میاد برای یادگرفتن بیشتر و کاربردی، و تجربی. چون استاد خودشون تو بحث صنعت و کار بودن و از پایه خودشون اومدن بالا از بحث اون کف تولید اومدن تا رسیدن به مدیریت این ارزشمنده به نظر من و میتونه کاربردی باشه حالا هر چیزی که استاد داره میگه به نظر من هم تجربیه هم کاربردیه.
انتقاد و پیشنهادی اگر دارین بفرمایید؟
نه همیشه عالی بوده خیلی خوب بوده و انتقادی نیست همه چی خوب بوده حالا برای بهبود ، من به استاد گفتم که این جلسه هوش هیجانی رو تو اول دوره ها برگزار بکنید چون اولین چیز اگر این هوش هیجانی باشه اونای دیگه رو بهتر آدم میتونه یاد بگیره اون خودآگاهی و اینا رو، نمیدونم خود شناسی تو مرحله اول قرار میگیره بعد بحث هدف گذاری و حالا دوره های دیگه.