در شرایط سخت، چیزی که تیم رو جلو میبره،
نه بودجهست، نه منابع… بلکه “اعتماد به ثبات ذهنی رهبره”.
اگه مدیر، فقط وضعیت واقعی رو انتقال بده بدون کنترل ذهنی فضا،
ناخودآگاه تیمو از مسیر عملکرد به سمت انجماد ذهنی میبره.
مدیرهایی که یاد گرفتن
واقعیتهای تلخ رو با چشمانداز روشن ترکیب کنن،
نه فقط مدیریت، بلکه هدایت میکنن.
اونها واقعیت رو پنهون نمیکنن،
بلکه با «زبان امید» انتقالش میدن.
چون میدونن امید، پیشنیاز حرکت مغزه
👀 حالا بگو تو چی فکر میکنی:
وظیفهی مدیر، انتقال واقعیته یا ساختن امید؟